سراج24، محمدمهدی ادیبی/ از همان کودکی، دکترها خوردنِ شیرینی را برایش غدغن کرده بودند. خودش هم میدانست که اگر لب به شیرینی بزند، دچار مشکل میشود؛ امّا نمیتوانست جلوی خودش را بگیرد... و میخورد! گریه میکرد و میخورد!
گفتم: حالا که داری میخوری؛ دیگر چرا گریه میکنی؟
گفت: آخر میدانم که بعد از این خوردن، قرار است چه بلایی به سرم بیاید!
و باز هم میخورد. هم شیرینی را و هم غُصه را ... .
آن موقع رفتارش برای ما خنده دار بود. شاید به خاطر این که همزمان هم لذت میبُرد و هم به خاطر عواقبش گریه میکرد. ترکیب جالبی بود که او به زیبایی، آن را برای ما نمایش میداد!
هنوز هم همان مشکلات را دارد؛ اما چون بزرگتر شده، دیگر بُروز نمیدهد. تازه شاید بدتر هم شده باشد. شنیدهام که بعد از خوردن شیرینی، سردردهای عجیبی میگیرد. ظاهراً این مشکلش هیچ درمانی هم ندارد و فقط با مراعات و پرهیز میتواند از آن خلاص شود.
گاهی فکر میکنم که همهی ما با چنین مشکلاتی دست به گریبان هستیم، ولی به روی خودمان نمیآوریم.
عادتهای بدی در زندگی ما هست که ما با اینکه به ضررِ آنها واقف هستیم؛ امّا مشتاقانه و شاید هم بیاختیار در چنگال آن اسیر شدهایم و دَم بر نمیآوریم.
فکر نمیکنم کسی از مضرّات سیگار بیخبر باشد. یک فرد سیگاری میداند که کشیدنِ سیگار چه عواقب کوتاه مدت و بلند مدتِ بدی برایش دارد؛ امّا باز هم میکِشد. هشدارهای روی پاکت را میبیند و میکِشد!
اگر من آدمِ پُرخوری باشم و عالِم به بدیِ این کار باشم؛ همین وضعیت را دارم.
دروغ گویی، غیبت، تهمت، بیادبی، بیاحترامی، فحاشی و سایر رفتارها و عادتهای بد را هم به این مجموعه اضافه کنید. هر چیزی که ما از بدیِ آن اطلاع داریم ولی در حال انجامش هستیم، در این لیست جای میگیرد.
فراموش کردم که از قدرت خارقالعادهی «توجیه» در این عَرصه نام ببرم. ابزاری که ما یکتَنه در برابرِ عقل و فهم و استدلالمان عَلَم میکنیم تا کمتر وجدان درد بگیریم.
ما به بسیاری از عادتها و رفتارهای زشتِ خودمان آگاه هستیم، ولی به رویِ خودمان نمیآوریم.
شاید چون بزرگ شدهایم، نمایش گریه و خندهمان را در درونمان برگزار میکنیم! کسی هم نیست که به ما بخندد تا متوجه عجیب بودن رفتارمان شویم.
تنها یک راه برای ما میماند و آن اینکه با خودمان روراست باشیم. ما باید بدانیم که هر رفتار و عادت بد در درجهی اول به خودمان صدمه میزند.
باید بدانیم که دانستن و علم داشتن به یک موضوع، اگر به عملِ صحیح در آن منتهی نشود، انسان را دچار تناقضات درونی میکند و روح و روان او را به هم میریزد.
با این کار، ما کمکم عجیب میشویم، در حالی که خودمان هم خبر نداریم!
خوب است که هر از چندگاهی با خودمان خلوت کنیم و صادقانه با خودمان روبرو شویم. شاید نیاز باشد که چراغی به درون خودمان بیندازیم و زشتی و زیباییِ رفتار و اندیشهمان را رَصد کنیم. آن وقت شاید مثل کودکی که آیینهوار، درونش را بروز میدهد؛ ما هم به گریه بیفتیم.
تو را آئینه آگَه سازد از زیبائی و زشتی / بلی اینسان هنر جز از دل روشن نمیآید
انتهای پیام/